پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
ع ش ق .....
نوشته شده در 3 / 2 / 1392
بازدید : 512
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه
چشم به سقف اتاق دوختن و ساعتها اینگونه نگاه کردن...نام دیگر عشق است!



زخم....
نوشته شده در 3 / 2 / 1392
بازدید : 598
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه
زخم یعنی....تو اینجایی،میان واژه هایم،خاطراتم،حتی میان این روزهای پانسمان شده.....چرک کرده اند آرزوهایم،نمی بینی؟



شعری به نام تو....
نوشته شده در 3 / 2 / 1392
بازدید : 462
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه
منتظرت نیستم،هوای تو را ندارم...حتی دستهایم را برایت تکان نمی دهم...فقط...هرشب رأس ساعت درد،شعری به نام تو به مسلخ می فرستم!



نامه....
نوشته شده در 3 / 2 / 1392
بازدید : 386
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه
خانه ات سرد است؟ خورشیدی در پاکت می گذارم و برایت پست می کنم....،ستاره ی کوچکی در کلمه ای بگذار و به آسمانم روانه کن،....بسیار تاریکم....!



خنده های تو!
نوشته شده در 3 / 2 / 1392
بازدید : 334
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه
دنیا که به پایان برسد، رویاها دنیایی دیگر خواهند ساخت؛ و خنده ی تو جای آفتاب را خواهد گرفت!



بهار...
نوشته شده در 3 / 2 / 1392
بازدید : 637
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه
آنقدر نیامدی که،ار چهره ام بهار برگ به برگ ریخت، پاییز شدم.... دیگر نیا،آشفته می شود خوابهای رنگی ام!



دستهای تو...
نوشته شده در 3 / 2 / 1392
بازدید : 396
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه
دستهای تو...پرده از وجودم کنار می زنند و مرا در برهنگی بیشتری می پوشانند... تن هایی را در بدنم کشف می کنند،دستهای تو تنی دیگر برای بدنم ابداع می کنند!



کبریت....
نوشته شده در 3 / 2 / 1392
بازدید : 373
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه
افروخته یک به یک سه چوبه ی کبریت در دل شب... نخستین برای دیدن تمامی رخسارت، دومین برای دیدن چشمانت، آخرین برای دیدن لبانت و تاریکی کامل تا آن همه را یک جا به یاد آرم...در آن حال که به آغوشت می فشارم!



تمام زندگی من!
نوشته شده در 3 / 2 / 1392
بازدید : 385
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه
در زندگانی من، نه جمله ی معترضه باش و نه فاصله میان دو جمله.... تو تمامی زندگی من باش...نقطه ی آخر خط...و تنها کلمه در آغاز خط...دوستت می دارم...



رهایی!
نوشته شده در 1 / 2 / 1392
بازدید : 698
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه
اگر خود را از قله ی جهان پرت کنم تا از افیون عشق تو رهایی یابم،باز هم مردم مرا افتاده بر دستهای تو خواهند دید!