دلم واسه کسی تنگه ک تو تاریکی مطلق،چند متری پایین تر از جای قدمهاش به خواب ابدی فرو رفته
اما رد مهربونیاش و جای پاش رو دل مردم و کوچه ها تا ابد موندگار شده
مرگ،چه واژه غریب و نزدیکی
هنوز به یاد لمس تنت واسه آخرین بار و بوسیدن صورت سردی ک به من و زندگیم گرما بخشید اشک میریزم
یاد چشمای پر از حسرتت واسه آخرین بار بزرگترین فاجعه زندگیم بود
دلم هوس لبخنده ناب تو رو داره میدونی چرا چون بعد تو تو چهره ی هیچکس نمی تونم پیداش کنم
کسی نمیدونه وقتی تو غربت تنها آشناتو از دست بدی دیگه سایه اتم غربت تو ب رخت می کشه