پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
سوختن وساختن!
نوشته شده در 12 / 11 / 1390
بازدید : 629
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه

تو باشی یا تنهایی؟

چه فرقی دارد؟

وقتی هر دو مرا به سوختن وساختن مجازات می کنید.




حسرت!
نوشته شده در 12 / 11 / 1390
بازدید : 636
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه

عمری درحسرت آغوش تو گذشت،

وقتی به خود آمدم،

که دیگر دستم به عقربه زمان نمی رسید.




‏...
نوشته شده در 12 / 11 / 1390
بازدید : 617
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه

ترک بودنت

...یعنی...

مرگ بودنم...




اشک!
نوشته شده در 12 / 11 / 1390
بازدید : 685
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه

دلیل اشکهایم نبودنت نیست،

 چشمهایم می سوزند از خیال بودنت.




گذشتن!
نوشته شده در 12 / 11 / 1390
بازدید : 632
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه

از شب سیاه چشمانت می گذرم،

 ازروزهای با تو بودنت می گذرم، از فصل گرم آغوشت می گذرم،

اما چگونه از تو بگذرم،

چگونه؟




رفتنت...
نوشته شده در 12 / 11 / 1390
بازدید : 548
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه
آنگاه که لحظه های آمدنت برای همیشه رفتند، برای آخرین بار لحظه های رفتنت را بوسیدم وبه سایه غریبه ای پیوستم، چرا که آینده در انتظار من بی تو بود... تا بار دیگر داستان همیشگی عشق را به رخ دنیا بکشاند.



بی تو!
نوشته شده در 12 / 11 / 1390
بازدید : 597
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه

خورشید من،

بی تو آسمانم پرمی شوداز ابرهای تنهایی،

وغمگین می بارد وقت دلتنگی...




انتظار
نوشته شده در 12 / 11 / 1390
بازدید : 622
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه

هنوز حول محور انتظار همره ثانیه ها می چرخم،

گرچه می دانم پایانی در انتظار من نیست،

اما باز می چرخم تا گیج به تو رسیدن باشم.




دروغ!
نوشته شده در 11 / 11 / 1390
بازدید : 602
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه

مثل هرشب،

نگاهم به تختی است که عطر تنت از یادش رفته،

چشمهایم را می بندم،

کاش با شمردن بوسه هایت به خواب می رفتم نه دروغهایت.




بهانه!
نوشته شده در 11 / 11 / 1390
بازدید : 589
نویسنده : سـعـیـــــــــــــــــــــــد ه

اندکی پای میز محاکمه ام بنشین نترس،

تنها شکنجه ات،

دیدن اشکهای من و شنیدن بهانه هایی است که از ترس دوری ات

می گیرم.